به گزارش کردپرس، پس از انتشار تصاویر و ویدئوهای دلخراش از درگیریهای خونین میان دروزیها و بادیهنشینان در استان سویدای سوریه، زخم کهنه شکافهای قومی و مذهبی در این کشور دوباره سر باز کرد. حاکمیت نوپای احمد الشّرع که قرار بود الگویی از ثبات و گذار سیاسی در «سوریه پسااسد» ارائه دهد، اکنون در میانه بحرانی است که مشروعیت او را در میان اقلیتهای سوریه بهطرز جدی زیر سوال برده است.
کشتار و تحقیر: آغاز بحران
حادثه از روز یازدهم ژوئیه آغاز شد که در آن چند تن از بادیهنشینان سنی، یک راننده دروزی را غارت کردند. دروزیها در واکنش، چند نفر از این افراد را ربودند. آنچه در ابتدا به نظر میرسید یک نزاع محلی باشد، به سرعت به درگیریهایی خونین در ۱۳ ژوئیه انجامید و زمینهساز مداخله نیروهای امنیتی دولت انتقالی سوریه به بهانه «بازگرداندن نظم» شد. اما این عملیات شامل نقض جدی حقوق بشر؛ از جمله اعدامهای میدانی، تحقیرهای علنی، و ربودن غیرنظامیان دروزی بود.
عقبنشینی زیر آتش اسرائیل
مقاومت دروزیها و حملات هوایی اسرائیل موجب عقبنشینی نیروهای دولتی شد، اما این خلأ بلافاصله با بسیج هزاران جنگجوی قبیلهای سنی از سراسر سوریه پر شد؛ نیرویی که بهگفته شاهدان، شامل افراد خارجی و حتی کسانی با نمادهای داعش بود. این تحولات ترس و ناامنی را در میان جامعه دروزی تشدید کرده و احساس طردشدگی را به اوج رسانده است.
دولت الشّرع: ناتوان یا بیمیل؟
احمد الشّرع، رئیسجمهور موقت سوریه، نه تنها نتوانست این بحران را مهار کند، بلکه در اظهاراتی جنجالی، قبایل حملهکننده را «نماد ارزشها و اصول والای اخلاقی» نامید و در مقابل، نیروهای دفاعی دروزی را «گروههای یاغی» خواند. این سخنان، خشم نهتنها دروزیها، بلکه بسیاری از اقلیتهای سوریه را برانگیخت.
در نگاه تحلیلگران، رئیسجمهور یا ارادهای برای مهار نیروهای خود ندارد، یا اساساً تمایلی به انجام چنین کاری ندارد—هر دو گزینه برای اقلیتهایی که پیشتر نیز با سوءظن به او مینگریستند، نگرانکننده است. سوابق الشّرع در گروههای جهادی مانند القاعده و جبهه النصره و تحریر الشام، باعث شده اعتماد به نیت او برای اداره کشوری فرافرقهای سختتر شود.
پیامدهای منطقهای و آینده فدرالیسم
استان سویدا، نه مانند سواحل علوینشین، منطقهای سنتی تحت کنترل دولت است و نه همچون کردستان سوریه، ناحیهای خودگردان تحت حمایت آمریکا است بلکه در مرز مناطق تحت نفوذ اسرائیل قرار دارد و بافت مذهبی و قومی خاص آن، این منطقه را به نقطهای شکننده از نظر ژئوپولیتیک تبدیل کرده است.
شکست الشّرع در مدیریت بحران سویدا، احتمال فروپاشی حاکمیت او در مناطق دیگر را افزایش داده است. نیروهایش نه مشروعیت دارند، نه توانایی اعمال کنترل مؤثر. این امر باعث شده پیشنهاداتی چون سپردن وزارت دفاع به ژنرال مظلوم عبدی از نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) مطرح شود؛ شخصی که هرچند با اتهاماتی نظیر سربازگیری از میان کودکان مواجه بوده، اما در مجموع کارنامهای نسبتاً غیرفرقهای و منضبط ارائه داده است.
موضع آمریکا: میان ابهام و هشدار
واکنش ایالات متحده نیز نشانه دوگانگی دیدگاهها نسبت به تحولات اخیر است. در حالی که تام باراک، سفیر آمریکا، از «همه طرفها» خواست برای «راهحلی مسالمتآمیز و فراگیر» تلاش کنند و حتی دولت سوریه را «قابل اعتماد» خواند، مارکو روبیو، وزیر خارجه، در حساب شخصی خود، اقدامات انجامشده در سویدا را «فاجعهبار» توصیف کرد و خواستار پاسخگویی حتی در سطوح بالای دولتی شد.
قویترین موضع اما از سوی ایب حماده، یا آبراهام حماده نماینده کنگره اعلام شد. او که ریشهای دروزی-کردی دارد، با محکومکردن خشونتها، خواستار اصلاحات فوری در ساختار قدرت سوریه و شکلگیری نظامی مبتنی بر تنوع قومی و مذهبی شد.
آینده: از یکپارچگی تحمیلی تا فدرالیسم واقعی
سوریه برای ساختن آیندهای پایدار، نیازمند شکلی از حکومت است که تنوع آن را به رسمیت بشناسد. شّرع و طبقه سیاسی سنی که از سقوط اسد سود بردند، باید بپذیرند که سوریه تنها متعلق به آنها نیست. جوامع علوی و دروزی نیز در دهه ۱۹۲۰ و ۳۰ دولتهای مستقل داشتند؛ تاریخی که امروز میتواند الگویی برای ساخت یک سوریه فدرال، متکثر و دموکراتیک باشد.
در حالی که الشرع در معرض فشارهای فزاینده از سوی ترکیه برای بازتولید الگوی متمرکز و انحصاری آنکارا قرار دارد، حتی در خود ترکیه نیز نشانههایی از بازنگری در این رویکرد دیده میشود—بهعنوان مثال، پیشنهاد معاونتهای ریاستجمهوری برای کردها و علویها از سوی دولت باغچلی.
آینده سوریه، اگر بناست متحد باقی بماند، نه از مسیر زور، بلکه از مسیر بازنگری در تعریف حاکمیت و مشارکت اقلیتها خواهد گذشت. الگویی فدرال، برگرفته از تجارب پیش از جنگ جهانی اول در منطقه، شاید تنها راه باقیمانده برای نجات سوریه از سقوط کامل باشد.
منبع: نشریه نیوریجن
نظر شما