کردپرس - پیرمرد، آرام و خسته، از پلههای اداره بالا میرود. نامهای در دست دارد؛ تقاضای جابهجایی یک دکل برق. دکلی که سالها قبل برای تأمین برق ۱۵۰۰ خانوار در منطقه نصب شده، حالا به باور او، مانعی بر سر مسیر مغازهایست که بدون سند و مجوز در مقابل آن ساخته است. این روایت در ظاهر ساده، در بطن خود بازتاب یک چالش پیچیدهتر است: تعارض میان توسعهی ملی و مطالبات محلی.
در سالهای اخیر، استان ایلام به کرات با نمونههایی از معارضات اجتماعی مواجه بوده که طرحهای زیرساختی و توسعهای را متوقف یا پرهزینه کردهاند. از عدم اجازه استفاده از منابع آبی توسط روستاهای مجاور، تا ممانعت از احداث نیروگاه خورشیدی در اراضی ملی بیابانی—هر یک نمونهایست از مقاومتهای محلی در برابر سیاستگذاریهای کلان.
از منظر جامعهشناسی، این نوع تعارضات را میتوان حاصل «عدم توازن در سرمایه اجتماعی» دانست؛ جایی که ارتباط میان مردم و نهادها با ضعف اعتماد، فقدان مشارکت و نبود شفافسازی گسسته شده است. در غیاب سازوکارهای مؤثر برای گفتوگوی اجتماعی و حل اختلاف، مطالبات فردی یا گروهی میتوانند به چالشهایی ساختاری تبدیل شوند که سرمایهگذار را ناگزیر از عقبنشینی و منطقه را از مسیر توسعه خارج میکنند.
هزینهی جابهجایی یک دکل—سه میلیارد تومان—تنها یک عدد نیست. نشانهای است از آنکه چگونه خواستههای غیرنظاممند، میتوانند بر منافع عمومی سایه بیندازند. در فقدان یک سازوکار روشن برای حل تعارضات، استانهایی چون ایلام با بحران انسداد پروژه، فرار سرمایهگذار، و احساس بیثباتی اجتماعی مواجهاند.
توسعه، صرفاً آوردن نور به خانهها نیست؛ ساختن پلی میان منافع عمومی و خواستههای محلیست. اگر مردم شنیده نشوند، احتمال مخالفت افزایش مییابد. اما اگر مخالفتها، بدون مبنا و مبتنی بر منطق شخصی، پیگیری شوند، آنچه خاموش میشود نه تنها دکل، بلکه چشمانداز یک آینده روشن برای منطقه خواهد بود.
برای عبور از این بحران، باید گفتوگویی میان مردم، نهادها، و سرمایهگذاران شکل بگیرد—نه در قالب مجادله، بلکه بر بستر درک متقابل، قانونمندی، و مسئولیت اجتماعی. آنگاه شاید پیرمرد، به جای نامهای برای جابهجایی دکل، نامهای برای همکاری در توسعهای پایدار بنویسد.
نویسنده: یاسر بابایی
نظر شما